مجروح به ظهر (در ستور). دبر. (تاج المصادر بیهقی) : بر آن صفت که خر پشت ریش را برریش تفو زنند بتو باد صد هزار تفو. سوزنی. مگر کین فرومایۀ زشت کیش بکارش نیاید خر پشت ریش. (بوستان). ادبار، پشت ریش کردن ستور را پالان. موقع، پشت ریش شده. جمل ٌ مسدّم، شتر پشت ریش که پالان ننهند بر وی تا به شود. تمسیح، مسح، پشت ریش کردن. مدابره، پشت ریش گردیدن ستور کسی. مسخ، پشت ریش کردن. (منتهی الارب)
مجروح به ظهر (در ستور). دَبر. (تاج المصادر بیهقی) : بر آن صفت که خر پشت ریش را برریش تفو زنند بتو باد صد هزار تفو. سوزنی. مگر کین فرومایۀ زشت کیش بکارش نیاید خر پشت ریش. (بوستان). ادبار، پشت ریش کردن ستور را پالان. مُوَقَع، پشت ریش شده. جَمَل ٌ مُسَدَّم، شتر پشت ریش که پالان ننهند بر وی تا به شود. تمسیح، مسح، پشت ریش کردن. مدابره، پشت ریش گردیدن ستور کسی. مسخ، پشت ریش کردن. (منتهی الارب)
دست چیده. چیده شده با دست. به دست از درخت چیده شده. (یادداشت مرحوم دهخدا). که با دست چیده اند و خود از درخت نیفتاده است (میوه) ، گزیده و منتخب از میوه و امثال آن. گزیده و منتخب از هر چیز بطور مطلق. برگزیده و خلاصه و سرچین. (آنندراج) ، چیزی را که به دست بچینند و انتخاب کنند. (آنندراج) : در زمستان پس از چهار پنج روز برگها بگردانند و دست چین سازندو در تابستان در دو روز. (ابوالفضل، از آنندراج). - دست چین شدن، با دست چیده شدن میوه از درخت نه با تکان دادن یا فروافتادن خود میوه. - ، انتخاب شدن در چیدن. - ، انتخاب و گزیده شدن. - دست چین کردن، چیدن با دست نه بوسیلۀ داس یا تکاندن ویا چوب زدن. بازکردن. قطف. - ، انتخاب کردن میوه در چیدن. برگزیدن ثمار گاه چیدن. چیدن از پس گزیدن. - ، انتخاب کردن. گزیدن
دست چیده. چیده شده با دست. به دست از درخت چیده شده. (یادداشت مرحوم دهخدا). که با دست چیده اند و خود از درخت نیفتاده است (میوه) ، گزیده و منتخب از میوه و امثال آن. گزیده و منتخب از هر چیز بطور مطلق. برگزیده و خلاصه و سرچین. (آنندراج) ، چیزی را که به دست بچینند و انتخاب کنند. (آنندراج) : در زمستان پس از چهار پنج روز برگها بگردانند و دست چین سازندو در تابستان در دو روز. (ابوالفضل، از آنندراج). - دست چین شدن، با دست چیده شدن میوه از درخت نه با تکان دادن یا فروافتادن خود میوه. - ، انتخاب شدن در چیدن. - ، انتخاب و گزیده شدن. - دست چین کردن، چیدن با دست نه بوسیلۀ داس یا تکاندن ویا چوب زدن. بازکردن. قطف. - ، انتخاب کردن میوه در چیدن. برگزیدن ثمار گاه چیدن. چیدن از پس گزیدن. - ، انتخاب کردن. گزیدن